برای جسیکا هپبورن، تشخیص دقیق لحظه ای که تصمیم به صعود به قله جهان گرفت و نه گوش دادن به تک تک قسمت های موجود دشوار است. دیسک های جزیره تنها.

نویسنده، ماجراجو و خودخوانده «ورزشکار بعید» که با موفقیت قله اورست را در سال 2022 در سن 51 سالگی صعود کرد، می گوید: «آنها در ذهن من بسیار به هم پیوند خورده اند.

دستاوردهای قبلی او شامل شنا در کانال انگلیسی و دویدن در ماراتن لندن است. دیسک های جزیره تنها شادی، لذت، سوخت او بود. من هنرمندم نه ورزشکار. او می‌گوید: «هیچ چیز دیگری در مورد شنا، دویدن یا کوه‌نوردی لذت نمی‌برم جز اینکه به من اجازه می‌دهد روی مبل غذا بخورم و بنوشم.»

نمایش کلاسیک رادیویی بی بی سی که برای اولین بار در سال 1942 پخش شد، در بیش از 3300 قسمت به صورت آنلاین در دسترس است. از زمانی که هپبورن تمرینات خود را برای صعود به قله 8848 متری مرتفع ترین کوه جهان در سال 2017 آغاز کرد، به تک تک آنها گوش داد – اغلب در حالی که کوهنوردی در کوهستان را با کوله پشتی های سنگین روی پشت خود تمرین می کرد. هپبورن می‌گوید درک اینکه او می‌تواند تمرینات بدنی سخت را با اشتیاق خود ترکیب کند و حتی بهتر از آن، برنامه رادیویی مورد علاقه‌اش این کار را آسان‌تر می‌کند، “لحظه‌ای بود که زندگی را تغییر داد.”

از مصاحبه شوندگان در این برنامه به طور معروف در مورد هشت عنوان، یک کتاب و یک کالای لوکس که اگر به جزیره ای بیابانی فرستاده می شدند، با خود می بردند و قبل از تصمیم گیری در مورد یک عنوان که ترجیح می دادند امواج را نجات دهد، درباره انتخاب های خود توضیح می دادند. هپبورن می‌گوید: «موسیقی داستان‌ها و حقایقی را از غرق‌شدگانش فاش می‌کند، که، اجازه دهید با آن روبرو شویم، کسانی که در زندگی بریتانیایی در 100 سال گذشته هستند. “هر مرده ای به من عقل و دانش زیادی داده است.”

در خاطراتش نجاتم بده از امواجهپبورن نقل می کند که چگونه در یک مقطع زمانی که برای اورست تمرین می کرد، او تنها فردی از گروه خود بود که نتوانست از سمت شمال به البروس، بلندترین کوه اروپا صعود کند. او در کیسه خوابش دراز کشیده، خسته اما خیلی هیجان زده برای خوابیدن، گوش می دهد که تیم رابینز به کرستی یانگ می گوید که وقتی 50 ساله بود به این فکر کرد: «چند سال دیگر از من باقی مانده است؟» لحظاتی که از خود می پرسید: لعنتی من چیست؟ من اینجا کار می کنم؟» او ادامه داد: «این سوال را از خودم پرسیدم: چه چیزی تو را خوشحال می کند؟ چه کاری انجام نداده ای که اگر این کار را نکنی پشیمان می شوی؟»

صبح روز بعد او بلند شد، به کمپ اصلی رفت و به سمت جنوب رانندگی کرد (که صعود کمی آسان تر است زیرا کمی گرمتر است). از آنجا او موفق شد “به قله اروپا” صعود کند. و وقتی به آنجا رسید، گریه کرد. اما آنها اشک شوق بودند. اشک عشق به خود.»

در سال 2021، دومین تلاش او برای صعود به اورست به دلیل کووید، طوفان ها و عفونت قفسه سینه با شکست مواجه شد (اولین تلاش او در سال 2020 نیز به دلیل همه گیر شدن ناکام ماند). اما جدایی او از نویسنده پائولو کوئیلو بود که او را متقاعد کرد که سال بعد دوباره تلاش کند. او در خود گفت: “از لحظه ای که رویاهایی می بینید.” دیسک های جزیره تنها مصاحبه: «حداقل می‌توانید برای رویاهایتان مبارزه کنید. و از لحظه ای که برای رویای خود می جنگید، همه چیز معنا پیدا می کند.

هپبورن می‌گوید: «آنجا بود که فهمیدم زیبایی زندگی داشتن رویاهاست. “غم زمانی می آید که ندانی از زندگی چه می خواهی.”

پیچ و تاب اینجا این است که هپبورن می‌دانست چه می‌خواهد و هر چقدر هم که برای تحقق رویای خود تلاش می‌کرد نتوانست به آن برسد. وقتی او در اواسط 30 سالگی بود، تشخیص داده شد که او ناباروری غیرقابل توضیح دارد. او یک دهه – و بیش از 70000 پوند – را صرف مادر شدن کرده بود. او تحت یازده دور ناموفق IVF، سقط های متعدد و حاملگی خارج از رحمی قرار گرفت که تقریباً کشنده بود. سپس، هنگامی که او در اواسط دهه 40 زندگی خود بود – پس از سالها فهمیدن باردار نبودن خود، از جمله روز مرگ پدرش – رابطه 16 ساله خود را با پیتر، “هم روحی کامل” و عشق به او آغاز کرد. زندگی، فرو ریخت هپبورن می‌گوید: «هر چیزی که ما پشت سر گذاشتیم یک عامل بود. کاملاً مشخص شد که رابطه ما غیرقابل جبران است.» این زوج خانه خود را فروختند و از هم جدا شدند و هپبورن به تنهایی به خانه دوران کودکی خود در شمال لندن نقل مکان کرد. او می گوید: «اگر المپیک برای استقامت ذهنی برگزار می شد، من روی سکو می رفتم. “این قدرت من است.”

او در حالی که از بن نویس و اسنودونیا بالا می رفت، با تپه های ناحیه لیک و ناحیه پیک و قدم زدن در تمام پارلمان هیل، مدام در مورد غیبت مولی فکر می کرد، “حفره عاطفی عظیمی” در زندگی خود به جا گذاشت. احساس کرد، نام او برای کودک متولد نشده ای که تنها در تخیل او زندگی می کرد.

هنگامی که او در کوهستان تمرین می کرد، اغلب با کوهنوردان جوان تر و مناسب تر – بیشتر مردان – روبرو می شد که از او می پرسیدند چرا آنجا هستید. او معمولاً می گفت: “من فقط یک زن میانسال هستم که رویایی دارم.” اما گاهی اوقات او حقیقت سرد، سخت و ناراحت کننده را به آنها می گفت: این به این دلیل بود که او “درد زیادی” داشت. او در خاطراتش می نویسد: «از نظر عاطفی خیلی درد داشتم. «چالش‌ها به من چیز دیگری داد تا روی آن تمرکز کنم، و فعالیت بدنی درد را به گونه‌ای کاهش داد که فکر می‌کنم زندگی من را بهبود بخشیده است.» او در حین تمرین برای اولین تلاش خود برای اورست در سال 2020، متوجه شد که گوش دادن به داستان‌های دیگران به او کمک کرده است. کمتر احساس تنهایی کند و رنج او را درک کند. “یکی از چیزهایی که از دوستانم در جزیره کویر یاد گرفتم این است که چیزهای سختی که در زندگی از سر می گذرانیم ما را همان آدمی می کند که هستیم. احساس می‌کردم اگر بتوانم بر سختی این چالش غلبه کنم، قوی‌تر می‌شدم – و هستم.»

امروز او می‌خواهد این سفر به سوی قدرت درونی را با دیگران به اشتراک بگذارد، به همین دلیل است که همه را تشویق می‌کند این سوال را از خود بپرسند: “چه چیزی به شما انرژی می‌دهد و شما را به یک زندگی هیجان‌انگیز هدایت می‌کند؟”، و اضافه کرد: “همه چیز از اولین قدم شروع می‌شود؟” “

این فقط بازتاب غارگان مختلف نبود که هپبورن را در هنگام صعود و ارتباط با طبیعت شفا داد. او انتخاب موسیقی را – او تقریباً به 30000 آهنگ گوش داد – انگیزه‌بخش و نیروبخش یافت، به‌ویژه وقتی بیرون بود و به پیاده‌روی می‌رفت. “حرکت ارتباط نزدیکی با موسیقی دارد و The Castaways من را با موسیقی زیادی آشنا کردند که من نمی دانستم.” همانطور که او کارنامه موسیقی خود را گسترش داد، لشکری ​​از لیست های پخش را برای هر جنبه از زندگی خود جمع آوری کرد. صبح به منطقه لیک می‌رفتم و «لیست پخش صبح»، «لیست پخش باران» یا «لیست پخش پرنده» خود را می‌گذاشتم.» او همچنین از فهرست‌های پخش برای کنترل احساساتش استفاده می‌کرد. “وقتی غمگین هستم، یک لیست پخش دارم که مرا خوشحال می کند، یا وقتی می خواهم گریه کنم، یک لیست پخش دارم که غمگینم می کند.” او همچنین یک لیست پخش برای پیتر و کسانی که از دست داده بود – مادربزرگ مرده اش – ایجاد کرد پدر مرحوم او – و مولی. دومی شامل قصیده شادی بتهوون است. او توضیح می‌دهد: «وقتی از والدین می‌پرسید که برای فرزندانشان چه می‌خواهند، معمولاً می‌گویند که فقط می‌خواهند آنها شاد باشند.

هنگامی که هپبورن سرانجام در 14 می 2022 با آهنگ مایلی سایرس “The Climb” در سرش به اورست صعود کرد، هنوز احساس پیروزی، شادی و حتی آسودگی نداشت. او می گوید: «احساس بی حسی کردم. شش روز طول کشید تا از کمپ اصلی به قله برسم. خسته شده بودم.”

نزول آنها سپس یک چرخش مرگبار داشت. در یک تصادف عجیب در حالی که او هنوز در 8000 متری بود، یک بطری خالی اکسیژن از آسمان به پای او پرتاب شد و نازک نی او شکست. هپبورن گفت: “یا از جیب کسی افتاد، شل شد، یا کسی آن را از کوه پرت کرد.” هیچ هلیکوپتری در آن ارتفاع نجات پیدا نکرد و اکسیژن او رو به اتمام بود. او می‌گوید: «همه ربوده‌هایی که به مرگ فکر می‌کردند و موسیقی مرگ خود را انتخاب کردند – آداجیو شوبرت برای زهی و مرثیه موتزارت دو محبوب‌ترین آنها بودند – در آن لحظه با من صحبت کردند زیرا با مرگ روبرو بودم.

او نمی دانست که پایش شکسته است. اما مهم نیست که کوه چه چیزی را به سمت او پرتاب کرد، او به توانایی های خود اعتماد کرد تا آن را زنده کند. او می‌گوید: «باید بروم پایین. “من می خواستم زندگی کنم.”

اگرچه او هنوز احساس از دست دادن عمیق و دائمی نسبت به مولی می کند، اما به همان اندازه آگاه است که یک بار در زندگی ماجراهایی داشته است که اگر دخترش به دنیا می آمد هرگز تجربه نمی کرد. و این تصادفی نیست. او می‌گوید: «اگر در زندگی‌تان با یک تراژدی شخصی روبرو می‌شوید که نمی‌توانید آن را تغییر دهید، چیزی غیرمنتظره و دردناک است، به شما توصیه می‌کنم این را فرصتی برای انجام کاری با زندگی‌تان بدانید که در غیر این صورت «نمی‌کردید» انجام نداده ام.”

Save Me from the Waves: An Adventure from Sea to Peak اثر جسیکا هپبورن (Quarto، 17.99 پوند) در دسترس است Guardianbookshop.com برای 15.83 پوند