“بزبان همه چیز در زندگی است… اگر نمی توانید مثبت فکر کنید و بپذیرید که می توانید اشتباه کنید، چگونه به آنها واکنش نشان دهید و چگونه به هنگام اشتباه همسرتان کمک کنید، چنین چیزی بسیار فراتر از تاکتیک است. این همه چیز در زندگی است.»

تلاش اخیر پپ گواردیولا برای ارلینگ هالند، پیچیدگی مهارت های رهبری و درک او از طبیعت انسان را نشان می دهد. این یک فرهنگ سازی است، همیشه در بلندمدت سرمایه گذاری کنید، حتی اگر سعی کنید در کوتاه مدت بازی را برنده شوید. این هنوز او را از بسیاری از رهبران دیگر در ورزش و فراتر از آن متمایز می کند. آنچه دیگران ممکن است به عنوان “چیزهای کوچک” ببینند در واقع “چیزهای بزرگ” هستند. مدیر منچستر سیتی هوشمندانه با ابزارهای کلیدی عملکرد انسانی ما در زندگی شخصی و حرفه ای ما کار می کند: طرز فکر و رفتار.

اینجاست که یکی از بزرگ‌ترین درس‌های زندگی ورزش برای ما روشن می‌شود، اما همچنان تا حد زیادی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هم در دوران کودکی و هم در بزرگسالی، ما به ندرت برای رشد ذهنیت و رفتار خود وقت می گذاریم. اما برای گواردیولا، آنها در اولویت های او اول هستند، نه آخرین. ما اغلب حتی متوجه نحوه تفکر و رفتار خود نمی شویم – اما لنز گواردیولا دائماً روی آن زوم می کند. ما اغلب از صحبت کردن در مورد طرز فکر و رفتار خود ناراحت می شویم – اما برای گواردیولا، صحبت در مورد آن طبیعی است. چرا؟ زیرا انجام ندادن این کار دیوانگی و به شدت برای عملکرد مضر خواهد بود. علاوه بر این، این چیزی بیش از عملکرد است، بلکه روشی است که ما به عنوان انسان در ارتباط هستیم و کلید موفقیت در داخل و خارج از زمین است.

گواردیولا نمی خواهد هالند ناراحتی خود را در زمین در حالات صورت و حرکات خود نشان دهد. او باید آن روحیه را داشته باشد که مثبت باشد و بگوید، “باشه، می آید، خواهد آمد.” و این فلسفه ایمان “می آید، خواهد آمد”. اما این اشتباه است که این کلمات را ملایم یا منفعلانه تفسیر کنیم – آنها تصدیق می کنند که چگونه ذهن ما می تواند بهترین کار را انجام دهد و بنابراین باهوش و دستاورد محور هستند. گواردیولا امکان درک و درک مغز و بدن انسان را به منظور بهبود نحوه تفکر و رفتار در لحظه بعدی برجسته می کند.

هنگامی که بازیکنان پس از دریافت گل خود را قضاوت می کنند، به طور مستقیم بر شانس آنها برای بازی خوب با شروع دوباره بازی تأثیر می گذارد. وقتی هالند ناامید است گواردیولا می تواند این را ببیند. او روایتی عمیقاً ریشه‌دار ماکو را به چالش می‌کشد که انتقاد از خود را با سخت‌گیری و تعیین استانداردهای بالا توجیه می‌کند. اما همانطور که حوزه‌های مختلف علوم اعصاب اکنون به ما نشان می‌دهند، پذیرش اشتباه، تصدیق اشتباهات خود و تمرکز بر کارهایی که می‌توانید در آینده انجام دهید برای عملکرد بسیار مفیدتر است.

وقتی در یک محیط فوتبال تماشا می‌کنم یا در آن کار می‌کنم، متوجه تمرکز شدید روی تکنیک و تاکتیک می‌شوم. در توضیحات بازی، تکنیک و تاکتیک ها (بیش از حد) تجزیه و تحلیل می شد، اما به ندرت به آنچه در ذهن بازیکنان هنگام نمایش یک کلیپ اکشن می گذشت، فکر می شد. برنامه‌های بازی بر تکنیک و تاکتیک متمرکز بود، اما بحث در مورد اینکه بازیکنان می‌خواهند در زمین چه کسانی باشند، چگونه می‌خواهند تعامل داشته باشند و چگونه می‌خواهند به فراز و نشیب‌های اجتناب‌ناپذیر بازی پیش رو پاسخ دهند، کنار گذاشته شد.

نواک جوکوویچ گفته است که دائماً روی قدرت ذهنی کار می کند. عکس: Christophe Petit-Tesson/EPA

تجزیه و تحلیل فوتبال تلویزیونی بر روی لحظات گل تمرکز می کند، که بسیار مهم تلقی می شوند زیرا ارتباط نزدیکی با نتیجه دارند. اما این یک تله است. گواردیولا برای لحظات مهم به جای دیگری نگاه می کند – حال و هوای بازیکنان روی نیمکت یا واکنش بازیکنان بعد از چگونه گلی را دریافت می کنند، چگونه در زمین یا روی نیمکت عملکرد خود را نشان می دهند، چگونه از یکدیگر حمایت می کنند. این لحظات کلیدی هستند که در آن بازیکنان بازی را به شیوه‌هایی تحت تأثیر قرار می‌دهند که در حد توانشان است، حتی اگر آن چیزی نباشد که دوربین‌ها می‌بینند.

جذابیت فوتبال به دلیل نامشخص بودن نتیجه افزایش می یابد: می توان یک گل در جریان بازی به ثمر رساند، یا یک تیم درخشان می تواند بارها و بارها به تیر دروازه برخورد کند و موفق به گلزنی نشود. همه ما این را می دانیم، و همچنین نشان دهنده زندگی عمومی خارج از زمین است. با این حال، تغییر تمرکز از روی گل های زده یا دریافت شده ممکن است دشوار باشد. گواردیولا گرفتار این طرز فکر نمی شود و به بازیکنانش کمک می کند تا از آن اجتناب کنند.

مجموعه تحقیقاتی رو به رشدی در مورد ارتباط مغز و بدن وجود دارد. فیلسوفان برای اولین بار قرن ها پیش به این موضوع پرداختند. به لطف پیشرفت‌های علوم اعصاب مدرن، ما اکنون می‌دانیم که چگونه نحوه حرکت ما بر نحوه تفکر و احساس ما تأثیر می‌گذارد. نظریه جسمانی این فرض نادرست را که مغز ما به نحوی جدا از بدنمان فکر می کند را رد می کند و توضیح می دهد که چگونه تغییر نگرش و نگرش ما می تواند احساس و رفتار بعدی ما را تغییر دهد.

نواک جوکوویچ توضیح می دهد که قدرت ذهنی او ذاتی نیست، بلکه چیزی است که دائماً روی آن کار می کند. قدرت ذهنی او در این نیست که هرگز حواسش پرت نمی شود، بلکه در این است که وقتی حواسش پرت می شود توجه کند، آنها را کاملاً انسانی بپذیرد و سپس به سرعت توجه خود را به لحظه بعدی بازی برگرداند.

اغلب اوقات می‌شنوم که مربی‌ها به بازیکنان دستور می‌دهند تمرکز خود را حفظ کنند و وقتی تمرکزشان را از دست می‌دهند احساس گناه کنند، به جای اینکه بپذیرند مغز ما اینگونه کار می‌کند و به آنها کمک می‌کند سریع توجه خود را تغییر دهند.

در اینجا، ورزش به ما این فرصت را می دهد تا یاد بگیریم چگونه مسیر بازی را در مقابل خود تغییر دهیم، چه در زمین فوتبال و چه در دفتر کار. اما نمی‌دانم چرا هنوز بخشی از کلاس‌های تربیت بدنی ما در مدرسه نیست، و نه بخشی از بیشتر دوره‌های مربیگری. ایجاد یک تمرین ذهن آگاهی که به ما کمک می کند از افکار و احساسات خود و نحوه ارتباط آنها با رفتارمان آگاه شویم، به ندرت در برنامه های تمرینی ورزشکاران رخ می دهد. اما این به وضوح حوزه ای است که دستاوردهای عملکردی عمده ای را ارائه می دهد. و امیدوارم در نسخه آینده فوتبال فانتزی نکاتی در مورد نحوه واکنش بازیکنان تیم شما در زمین هنگام اشتباه یا دریافت گل وجود داشته باشد.