من حتی قبل از اینکه پدرم در آن روز در سال 2016 صحبت کند، پیش‌بینی عجیبی داشتم که چیزی بسیار اشتباه است. او گفت خواهرم کتی در یک تصادف شدید رانندگی کرده بود و من باید سریع به بیمارستان بروم. او به بیمارستانی در پلیموث منتقل شده بود. من به آنجا رفتم تا به پدر و مادرمان و خواهر دیگرم مگ بپیوندم. خیلی زود مشخص شد که چقدر بد است. کتی 21 ساله از ناحیه سر و شکم آسیب دیده بود و مشخص نبود که آیا شب اول زنده می ماند یا خیر. او به مدت دو هفته در مراقبت های ویژه بود – سپس لوله ای که به او تغذیه می کرد ترکید و او دچار ایست قلبی شد.

شب اتفاق افتاد و دوباره با من تماس گرفتند که باید سریع به بیمارستان بروم. من 23 ساله بودم، مرد جوانی با اعتماد به نفس با کمی نفس اما در اتاق انتظار اولین حمله پانیک را تجربه کردم. ما را به اتاقی فراخواندند و به او گفتند که احتمالاً نمی‌تواند و خداحافظی کند. اما او این کار را اینجا نیز انجام داد.

در طول هفته‌هایی که او در بیمارستان رو به بهبودی بود، هفته‌ای سه بار به آنجا سفر می‌کردم و از اتاق انتظار کار می‌کردم. تجارت خطرات زیست محیطی من در مراحل ابتدایی خود بود، اما به سرعت در حال رشد بود، به طوری که گاهی اوقات 20 ساعت در روز کار می کردم، اما می خواستم در صورت وقوع اتفاقی به کتی نزدیک شوم. هر زمان که می‌توانستم با پیاده‌روی یا کمپینگ وحشیانه با استرس کنار آمدم، فقط برای ارضای 24 ساعت فرار و تنهایی.

وقتی کیتی بهبود یافت، به این فکر افتادم که در عرض یک سال از 15 پارک ملی بریتانیا بدوم و به بالاترین نقطه هر کدام صعود کنم تا برای هلیکوپتر نجات دوون که جان کیتی را نجات داد، پول جمع آوری کنم. می‌خواستم احساس کنم که دارم چیزی را پس می‌دهم – اما به دلایل خودخواهانه، این برای من یک راه فرار است.

من در ژانویه 2017، یک سال پس از تصادف کتی، آنجا را ترک کردم. به طور متوسط ​​در هر پارک 50 مایل دویدم، در مجموع حدود 750 مایل. گاهی اوقات دوستان یا خانواده می آمدند، اما بیشتر این کار را به تنهایی انجام می دادم. سفرها باید حول و حوش محل کار انجام می شد، بنابراین هیچ کدام بیش از سه روز طول نکشید، اما تکمیل همه آنها در مدت زمان کوتاهی باعث شد که از نظر فیزیکی سخت بگذرد.

من دو روزه Cairngorms را پیاده روی کردم، یک گله گوزن شمالی و Dartmoor را در 36 ساعت دیدم. من هر چیزی را که نیاز داشتم، از جمله چادر برای کمپینگ وحشی، با خود بردم، هرچند گاهی محل اقامت پیدا می کردم. باور نکردنی بود و من برخی از زیباترین مکان های بریتانیا را تجربه کردم. من به خصوص از دورافتاده‌ترین مکان‌ها لذت بردم – عاشق شمال یورک مورز، یکی از کم بازدیدترین پارک‌های ملی، و نورثامبرلند شدم.

“من برخی از زیباترین مکان های بریتانیا را تجربه کرده ام”… بک هاوس در چالش Ten Tors شرکت کرد. عکس: مالکوم اسنلگرو

وقتی در دارتمور قدم می زدم، لحظه ای متوجه شدم. انزوا و چشم انداز نفس گیر به من کمک کرد تا از زندگی روزمره دور شوم و متوجه شدم که کارم چقدر فشرده است. این به من انگیزه داد که یک نفس عمیق بکشم و یک مسیر شغلی کاملاً جدید را در نظر بگیرم، حتی اگر به معنای رها کردن همه چیزهایی باشد که ساخته بودم و از نو شروع کنم.

این یک شبه اتفاق نیفتاد. طی چند سال بعد، شرکتم را فروختم، اما ماندم، برای یک شرکت چند میلیارد پوندی کار می‌کردم و هر ماه به کانادا پرواز می‌کردم، جایی که شرکت مستقر بود.

خانواده من بعد از تصادف کتی تحت درمان قرار گرفتند، اما من ترجیح دادم این کار را نکنم. فرار من، درمان من، بیرون بودن، تنها بودن در مکان های دور بود. حمل هر چیزی که به پشت خود نیاز دارید و کمپینگ در بیابان به شما تجربه ای می دهد که با بسیاری از چیزها به دست نمی آورید زیرا اساساً در حالت بقا هستید. آنها فقط به دقیقه بعد یا 10 دقیقه بعد فکر می کنند. بنابراین توانستم از همه چیز جدا شوم.

می‌خواستم چیزی بسازم که دیگران این احساس را داشته باشند. در سال 2021، من شغل شرکتی را ترک کردم و سال گذشته به صورت آزاد مشغول به کار شدم کمپ وایلد با یک دوست؛ ما سال ها در مورد چگونگی دسترسی به کمپینگ وحشی صحبت کرده ایم. دو مانع اصلی وجود دارد. یکی از آنها عدم اعتماد به نفس و مهارت بالقوه افراد است: آنها می دانند کجا بروند، چه چیزی را با خود ببرند، چه چیزی را باید انتظار داشته باشند، و همچنین قانونی بودن آن – آیا می توانم این کار را انجام دهم، آیا کسی مرا راهنمایی می کند؟ دومین مانع، میزان زمین های قفل شده در مالکیت خصوصی است. ما با مالکان مذاکره می کنیم تا مردم به مکان ها دسترسی داشته باشند.

کیتی تقریباً به طور کامل بهبود یافته است. او زن شگفت انگیزی است و به من انگیزه داد تا سعی کنم به دیگران کمک کنم و کاری را که دوست دارم انجام دهم. کار من در حال حاضر این است که روزها در جاده باشم. آرام می شوم، در زمین های خصوصی قدم می زنم و مکان های زیبا و غیرقابل دسترس را پیدا می کنم که افراد دیگر می توانند به آنجا بروند و همان تجربه فوق العاده را داشته باشند.

آیا نظری در مورد موضوعات مطرح شده در این مقاله دارید؟ اگر مایلید تا حداکثر 300 کلمه پاسخی را از طریق ایمیل ارسال کنید تا برای انتشار در بخش نامه های ما در نظر گرفته شود، لطفا اینجا را کلیک کنید.